نویسنده: پوران میرزایی (1)



 

چکیده

آنچه امروزه به نام مقدمه تفسیر القمی می شناسیم و مبنای استناد رجالی در توثیقات عام است، با قلم شخصی به غیر از علی بن ابراهیم قمی به رشته تحریردرآمده است و نیز با مقایسه نقل های مقدمه این کتاب با روایات علی بن ابراهیم در متن، به تفاوت های شایانی میان اسناد و نوع روایات گزارش شده، دست می یابیم که این فرضیه را تقویت می کند که محتوای کتاب به نقل از علی بن ابراهیم بن هاشم قمی، شیخ معروف کلینی و بزرگ محدث شیعی، نباشد و شاید میان نام او با شخص دیگری خلط شده باشد.

کلید واژه ها:

تفسیر، اثر، مأثور، تفسیر القمی، علی بن ابراهیم.

درآمد

یکی از مهم ترین تفاسیر اثری شیعه، تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی است. فراوانی مراجعه به این کتاب از سوی مفسران، اثرگذاری آن بر سایر متن ها و نیز بزرگی شخصیتی که تفسیر به او منسوب است، جایگاه ویژه ای را برای این تفسیر ایجاد کرده است. با این وجود، این تفسیر، به خاطر انتساب آن به علی بن ابراهیم و تفاوت طرق اسانید آن با طرق معروف علی بن ابراهیم، نااستواری بخشی از متن و مقدمه و نیز اشتمال آن بر مسائل تاریخی و غیر تاریخی، با
ابهام هایی مواجه است. بنا بر این، اهمیت تفسیر از یک سو و پرسش های مهمی که در نگاه ابتدایی پاسخ روشنی ندارند، از سوی دیگر، پژوهشی دقیق را ضروری می نماید.
این پژوهش در پرتو بازشناسی، تحلیل و تحقیق مقدمه این اثر مشهور سعی دارد چگونگی انتساب و استناد به آن را روشن سازد.

انتساب مقدمه تفسیر القمی

درباره ی نویسنده مقدمه تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی، همانند انتساب متن کتاب، دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. برخی مقدمه را نگاشته علی بن ابراهیم دانسته اند و تنها بخشِ ابتدایی آن را، برگرفته از رساله نعمانی و یا رساله سید مرتضی علم الهدی می دانند. (2) برخی نیز نیمی از آن را از علی بن ابراهیم و نیم دیگر را نگاشته مؤلف کتاب، می شمارند. (3)
این که نویسنده مقدمه به راستی کیست، بسیار اهمیت دارد؛ چه این که عبارات مقدمه، هم از آن جهت که دربردارنده توثیق عام مشایخ مذکور در کتاب است و مبنای عملکرد بسیاری از عالمان قرار گرفته، مهم است و هم از آن جهت که بیان گر شیوه مؤلف در نگارش است و نمایی از درون تفسیر است، اهمیت بسزایی دارد. از این رو، دانستن این که چه کسی این مقدمه را نگاشته است، در میزان اعتبار کتاب و دنبال آن تبع، در اعتماد و عدم اعتماد به آن اثرگذار است. حال به بررسی دقیق تر مقدمه می پردازیم تا ببینیم، آیا می توان با بررسی متن آن، مؤلف را بازشناخت؟

بررسی مقدمه تفسیر منسوب به قمی

با بررسی دقیق تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی درمی یابیم که تفاوت های شایانی میان دو بخش مقدمه و متن این کتاب وجود دارد که پژوهشگر را به تأمل و دقت بیشتر وامی دارد؛ زیرا این تفاوت ها حکایت گر وجود اختلاف میان مقدمه و متن یک کتاب واحد است که دلیل آن یا از تفاوت در مؤلفان این دو بخش نشأت می گیرد و یا نشان گر اختلاف نظر غیر قابل گذشت از یک نویسنده واحد است که در نگارش متن خود دقت کافی ندارد و به تفاوت میان گفتار خود در ابتدا و انتهای کلام خود واقف نیست. مؤلف مقدمه، گفتار خود را ابتدا با حمد و ثنای پروردگار و درود بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل پاکش آغاز کرده و ضمن بیان حدیث ثقلین و نیز آیاتی از قرآن که بیان گر هدایت گری قرآن و مبین بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، به جایگاه و اهمیت والای تمسک به قرآن و اهل بیت (علیهم السّلام) برای رسیدن به فلاح و رستگاری اشاره
کرده است. (4)
در بخش بعد، ویژگی های قرآن را برشمرده و بیان کرده است که قرآن ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، تأخیر و تقدیم و... دارد که برای شناخت و تفسیر آنها باید به اهل بیت (علیهم السّلام) رجوع کرد و سپس، به تفصیل، برای اثبات بیان خود نمونه هایی از ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و... آورده است. (5)
از جمله مطالبی که مؤلف در مقدمه با بیان یک مثال قرآنی به آن پرداخته است، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. ناسخ و منسوح، 2. محکم و متشابه، 3. عام و خاص، 4. تقدیم و تأخیر، 5. منقطع و معطوف، 6. قرار گرفتن حرفی به جای حرف دیگر، 7. آنچه از قرآن به خلاف آن چیزی است که نازل شده است، 8. آیات تحریف شده، 9. آنچه لفظش جمع است و معنای واحد از آن افاده می شود و نیز بر عکس، 10. افعال ماضی که بیان گر مستقبل هستند، 11. آیاتی که نیمی از آن در یک سوره و کامل آن در سوره ای دیگر است، 12. آیاتی که نیمی از آنها منسوخ و نیم دیگر متروک است، 13. آنچه تأویلش در تنزیلش است، 14. آنچه تأویلش با تنزیلش همراه است، 15. آنچه تأویلش بعد از تنزیلش است، 16. آنچه متفق اللفظ و مختلف المعنی است، 17. رخصت بعد از عزیمت، 18. رخصتی که صاحب آن مختار به ترک و یا اخذ آن است،19. رخصتی که ظاهرش بر خلاف باطن آن است، 20. آنچه لفظ خبر را دارد، اما معنایش حکایت است، 21. آنچه خطاب به پیامبر است، اما مراد از آن امت است، 22. آنچه که خطاب به قومی است، اما مراد اصلی قوم دیگری بوده است. (6)
مؤلف، هر یک از موارد فوق را توضیح داده و با ذکر نمونه هایی از آیات، وجود آن را در قرآن اثبات کرده است. برخی از توضیحات مؤلف، بدون ذکر منبع است که به نظر می رسد عقیده خود اوست و در برخی نیز به روایات استناد نموده است که در ادامه همین پژوهش به صورت مبسوط بدان پرداخته خواهد شد. مؤلف در ادامه مقدمه مدعی است که آیاتی از قرآن در مقام ردّ فرقه های گوناگون نازل شده اند؛ به نمونه های زیر توجه کنید:
1. ردّ زنادقه، 2. ردّ ثنویه، 3. ردّ بت پرستی، 4. رد دهریه، 5 . رد منکران ثواب و عقاب، 6. رد منکران معراج و اسراء، 7. ردّ منکران رویت،8 . ردّ منکران بهشت و دوزخ،9. ردّ مجبره، 10. ردّ معتزله، 11. ردّ منکران رجعت، 12. ردّ کسانی که خداوند را توصیف می کنند. (7)
ذیل این عناوین نیز با ذکر مثال های قرآنی و گاهی تبیین آن با روایات، بر این باور است که قرآن دربردارنده تمامی این مطالب است.
مؤلف در ادامه بیان می دارد که قرآن ترغیب، ترهیب و قصص (8) را نیز شامل می شود. در تمامی مطالب مذکور نیز با ذکر نمونه یا نمونه هایی از احادیث، بیان خود را مستند می کند و خود نیز اشاره دارد که به این بحث به تفصیل در متن کتاب پرداخته شده است. پس از این توضیحات، با ذکر سند «حدثنی ابوالفضل العباس بن محمد بن القاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر (علیه السلام) قال: حدثنا ابوالحسن علی بن ابراهیم،قال: حدثنی ابی....» آیه «بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » را تفسیر می کند که این در واقع عبارت آغازین تفسیر است.
با روندی که مقدمه از آغاز تا پایان دارد و نیز جملات نویسنده- که در بسیاری از موارد تبیین سخن خود را به اصل کتاب ارجاع می دهد- (9) به نظر می رسد که نویسنده کتاب و مقدمه باید یک نفر
باشد؛ چرا که در غیر این صورت، ذکر عبارات ارجاعی و موکول کردن استناد و ادامه بحث مقدمه، به اصل کتاب کاری بی فایده و عبث بود. (10)

مقایسه متن رساله نعمانی با مقدمه تفسیر منسوب به قمی

همان گونه که ذکر شد، در بخش ابتدایی مقدمه کتاب، عباراتی آمده است که دربردارنده نکات علوم قرآنی است و قرآن را دارای ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، تقدیم و تأخیر، عام و خاص و... معرفی می کند. (11) این عبارات به مطالبی شباهت دارد که در بحار الأنوار با نام رساله نعمانی آمده است و با سندی ضعیف به امیر مؤمنان می رسد. (12) اما این دو متن اختلاف هایی نیز با هم دارند که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- بخش هایی در مقدمه تفسیر القمی است که در رساله نعمانی نیست؛
- تقدّم و تأخر برخی مطالب، در دو متن، با هم متفاوت است؛
- گاه یک مطلب در دو متن، با گویش و عباراتی متفاوت از هم آمده است؛
- برخی واژه ها و یا متن تفسیر القمی نسبت به رساله نعمانی، پس و پیش بوده و یا تغییر کرده است.
برای روشن تر شدن آنچه گفته شد، بخشی از عبارات مقدمه تفسیر و رساله نعمانی را با هم مقایسه می کنیم.
متن مقدمه ی تفسیر القمی:
فالقرآن منه ناسخ، و منه منسوخ، و منه محکم، و منه متشابه، و منه عام، و منه خاص، و منه تقدیم، و منه تأخیر، و منه منقطع، و منه معطوف، و منه حرف مکان حرف، و منه علی خلاف ما أنزل الله، ومنه ما لفظه عام و معناه خاص، و منه ما لفظه خاص و معناه عام... (13)
متن رساله ی نعمانی:
فالقرآن منه ناسخ، و منه منسوخ، و منه محکم، و منه متشابه، و منه خاص، و منه عام، و منه مقدم، و منه مؤخر، و منه منقطع معطوف و منقطع غیر معطوف، و منه حرف مکان حرف، و عزایم و رخص و حلال و حرام و فرایض و احکام، و منه ما لفظه عام و معناه خاص، و منه ما لفظه خاص و معناه عام... (14)
از مقایسه ی کامل این دو متن بر می آید که مؤلف، عبارات را خود نگاشته است و این گونه نیست که عین عبارات رساله نعمانی را آورده باشد؛ اما به نظر می رسد که از جمله منابع او در نگارش این بخش، رساله ی نعمانی نیز بوده باشد و یا این که پشتوانه معلومات ذهنی نگارنده در نگارش این مطالب، مطالعه روایتی باشد که مستند این رساله است.

مقایسه ی مقدمه و متن کتاب تفسیر منسوب به قمی

تا کنون مشخص شد که مقدمه ی تفسیر منسوب به قمی از سوی دو مؤلف جداگانه تألیف نشده است و نیز برگرفته از رساله نعمانی نیست، اما برای این که مشخص شود آیا نگارنده این مقدمه علی بن ابراهیم است، به دقت بیشتری نیاز است. برای این منظور، به مقایسه مقدمه و متن کتاب تفسیر منسوب به قمی می نشینیم.
در انتهای نکات علوم قرآنی- که در حدود یک صفحه است- عبارتی با این مضمون از مؤلف آمده است:
و نحن ذاکرون جمیع ما ذکرنا إن شاء الله فی أول الکتاب مع خبرها لیستدل بها علی غیرها و علم ما فی الکتاب... (15)
نویسنده با این عبارت، در واقع، به گونه ای هدف خود را از نگارش مطالب مقدمه بیان می کند و
می گوید که آنچه از نکات علوم قرآنی پیش تر ذکر کرده است، در مقدمه با ذکر مثال بیان می شود تا مراد از مطالبی که درون کتاب آمده است، مشخص تر شود.

عبارات ارجاعی در مقدمه تفسیر منسوب به قمی

در مقدمه، دوازده مورد (16) ارجاع به متن کتاب با عباراتی چون: «نذکره فی مواضعه»، «فما ذکرنا...»، «وهم من... الذی ذکرناه» و «نذکر ما... و تفسیره فی مواضعه» به چشم می خورد. این عبارات، به طور معمول، پس از بیان توضیح درباره ی نکات علوم قرآنی- که پیش تر گفته شده است- می آید. به این شکل که بخش به بخش با کلمات «فامّا» و «وامّا» آنچه از وجود ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و... گفته شده بود، توضیح داده می شود. با بررسی چند نمونه آنچه گفته آمد روشن تر خواهد شد:
فأما الناسخ و المنسوخ فإن... و مثله کثیر نذکره فی مواضعه. (17)
و أما ما هو محرف منه فهو... و مثله کثیر نذکره فی مواضعه. (18)
و أما الرد علی المجبره الذین... و مثله کثیر نذکره. (19)
مؤلف سعی دارد با این عبارات، به آنچه در متن کتاب تفسیر آورده، اشاره کند و مراد خود را از عباراتی که در متن کتاب بیان کرده است، شرح دهد.
پس از پایان توضیح واژگان به کار رفته در نکات علوم قرآنی- که حجم عمده ای از مقدمه را در برمی گیرند- عبارت دیگری از مؤلف آمده که هم مضمون با عبارت آغازین است و به گونه ای خاتمه ی مقدمه محسوب می شود.
و إنما ذکرنا من الأبواب التی اختصرناها من الکتاب آیه واحده لیستدل بها علی غیرها و یعرف معنی ما ذکرناه مما فی الکتاب من العلم و فی ذلک الذی ذکرناه کفایه لمن شرح الله صدره... (20)
از آنچه گفته شد، درمی یابیم که نگارنده مقدمه باید یک نفر باشد که از ابتدا تا انتهای آن را نوشته است و در ضمن آن، شیوه خود را شرح داده و با عبارات ارجاعی نیز آنچه را گفته است، به سایر بخش های کتاب و متن اصلی کتاب خود ارجاع داده است.
نتیجه مطالب یادشده این است که مقدمه، ادغامی از نگاشته دو نفر نیست؛ به گونه ای که بخشی از آن تألیف یک نفر و بخش دیگر، نگاشته فرد دیگری باشد.
اما این پرسش همچنان باقی است که نگارنده مقدمه چه کسی است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش به بررسی بیشتری نیاز است که در ادامه بدان می پردازیم.

پی نوشت ها :

1) کارشناس ارشد علوم حدیث.
2) الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج4، ص303.
3) همانند طیب جزایری که در تصحیح خود از آنجا که به گمان او مقدمه از علی بن ابراهیم است، عبارت «و قال ابوالحسن علی بن ابراهیم الهاشمی القمی ط» را در میان مقدمه افزوده است (تفسیر القمی، ج1، ص17).
4) تفسیر القمی، ج1، (مقدمه)، ص13- 16.
5) همان، ص17 و 18.
6) برای مطالعه بیشتر ر.ک : همان، ص18- 28.
7) همان، ص27- 29.
8) همان، ص37 و 38.
9) موارد و مستندات در ادامه مقاله ذکر شده است.
10) در ادامه قرینه ها و مصادیق دیگری نیز آورده شده است که با استناد بر آنها و نیز استناد بر سیاق کلام می توان اثبات کرد که نگارنده مقدمه، شخص واحدی است که از ابتدا تا انتها، مقدمه را نگاشته است.
11) تفسیر القمی، ج1، ص17 و 18.
12) بحار الأنوار، ج90، ص4 و 5.
13) تفسیر القمی، ج1، ص17.
14) بحار الانوار، ج90، ص4 و 5.
15) تفسیر القمی، ج1، ص18.
16) همان، ص19 (دو مورد)، 23 (دو مورد)، 24، 25، 28، 35، 37 و 38 (دو مورد).
17) همان، ص18.
18) همان، ص23.
19) همان، ص35.
20) همان، ص38.

منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55